شبای دی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دفتر کاهی و مداد دزدی

تکلیف بی لذت و سردی

زمستون جهنم بود اون روزا

ترکه خیس بود و بی نفتی

میگفتم خدا منو ببین

یا مرگ برسون یا گرمی

بعد میگفتم تو یه دروغی

مثل غول زشت و پری

حالا دی که میشه سرد میشم

گریه میکنم مثل آدم برفی

کی میگه بزرگ بشی یادت میره

منو پیر کرد خاطره های کودکی

شبای دی از یادم نمیره

لرز و گریه بود و بی خوابی

نبودت...
ما را در سایت نبودت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8yadegari945 بازدید : 171 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 17:58