دیر دیر و زود زود

ساخت وبلاگ

امکانات وب

این شعر بوی خون میدهد***آخر این شعر مردی میمرد***این شعر شعر آخر است***آخر این شعر زنی میگرید***تمام ماجرا این است رفیق***قصه زن و مردی تنها است رفیق***زنی با گرگ ها چرخید و چرخید***گرگ شد و گرگ ها درید***مردی با وفا بود و سرد شد***دوباره با وفا شد ولی خم شد***زن ماجرا پشیمان شده بود و راه برگشت نداشت***مرد قصه رگ زده بود و جان نداشت***زن آمده بود که بماند برای همیشه***مرد رفته بود که نباشد برای همیشه***زن ماجرا دیر کرده بود دیر***مرد قصه زود رفته بود زود

۹۶/۰۳/۲۹

فریدون حیدریان

نبودت...
ما را در سایت نبودت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8yadegari945 بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت: 14:19