نبودت

متن مرتبط با «دستای» در سایت نبودت نوشته شده است

دستای مقدس

  • تو محله مون یه پیرمرده که همه بهش میگن دیوونه با ریش و موی بلند جذابه هیچ کس خنده و گریه شو ندیده هر موقعه که یه پیکان رد میشه یه دقیقه فقط دستاشو میبوسه میگم پیکان و دوست داری میگه یه روز با پیکان رفت و رفت میگم چرا دستاتو میبوسی میگه دستای من مقدسه میگم چراشو به هم میگی میگه آخه یه روزی تو دستای اون بوده ساکت و مات میشم مثل مجسمه میگه خاطره های خوب و بد همیشه همیشه موندگاره, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها